167 ...
چنینگفت حوا
نادانـی انسـان از اثـرات اعمـال و افـكارش در طبیعـت اسـت! ولـی در ايـن
پوشـیدگی ه ـم حكمتهاسـت، چـون اگ ـر انسـان قب ـل از آنک ـه ب ـه بل ـوغ
روحانـی برسـد بـه قـدرت خـود در طبیعـت پـی بـرد خـدا میدانـد كـه بـر
سـر طبیعـت چـه خواهـد آورد.
- چگون ـه میت ـوان طبیع ـت و ح ـوادث ناگ ـوار طبیع ـت را مه ـار
كــرد؟
بــا طبیعــت نمیتــوان جنگیــد ولــی میتــوان آنرا بــا قــوه روحانــی
مه ـار ك ـرد!
- چگونه میتوان طبیعت را با قوه روحانی مهار كرد؟
چـون طبیعـت هـم مانن ـد انسـان از چهـار عنصـر اصل ـی درسـت شـده اگـر
روح نداشـته باشـد میمیـرد، و روح طبیعـت روحـی اسـت كـه انسـان بايـد در
او بدمـد و گرنـه عناصـرش ماننـد جسـد مـرده از هـم جـدا میشـوند، سـیل راه
میافت ـد و خش ـك وت ـر را ب ـا ه ـم میب ـرد، زمینل ـرزه میش ـود و گناه ـكار و
بیگنـاه هـر دو را بـا هـم از بیـن میبـرد، هـوا منقلـب و طوفانـی میشـود و
دهانـه آتشفشـانها بـاز شـده و خشـك وتـر را بـا هـم میسـوزاند.
- چرا خشك وتر با هم از بین میروند؟
طبیعت مغز ندارد كه خشك را ازتر و يا خوب را از بد جدا كند!
روح انسان چگونه به طبیعت جان میدهد؟
-
تمـام كائنـات دور مركـز وجـود چرخیـده و طـواف میكننـد و عشـق از مركـز
وج ـود ب ـه تم ـام طبق ـات و لايهه ـای وج ـود نش ـر میكن ـد، و چ ـون انس ـان
يـك موجـود روحانـی اسـت و روح دارد اول از همـه بـه انسـان كـه اشـرف
مخلوقــات اســت میرســد، و انســان بايــد روح خــود را كــه همــان عشــق
اسـت در كائنـات بدمـد!
از روح انسان در كائنات بگو؟
-
روحـی كـه انسـان در كائنـات میدمـد عشـق اسـت، عشـقی اسـت كـه
بـه هـم نـوع خـود میدهـد، عشـقی اسـت كـه بـه حیـوان و گیـاه و آب
و جمـاد میدهـد، و عشـق از انسـان، بـه حیـوان و از حیـوان بـه گیـاه و
از گیـاه بـه آب و از آب بـه جمـاد میرسـد!