يﺎرﯿھﺸ
اﻧﺴﺎن را ﺗﻌﺮ
ﻲ ﮕﺎﻧﮕ ﯾ ﻣﻨﻄﻖ ، ﮐﻨﺪ ﻲ ﻒ ﻣ ﯾ
ﻲﻌﻨﯾ اﺳﺖ.
روح و ھﺸ
ﺪار ﯾ ﭻ ﭘﺪ ﯿ ﺑﺎ ھ يﺎرﯿ
ي ﻣﺤﺪود
ھﻤﺎﻧﻨﺪ ﻧﻤ
ﻲ
ّ
ﺷﻮد. ﺑﺮﻋﮑﺲ، ﮐﻠ
ﯿ
ﺖ و ﻋﻤﻮﻣ
ﺖ ﯿ
و ﺷﻤﻮل و اﺗﺤﺎد اﺳﺖ ﮐﮫ و
ﺸﮫ و ﯾاﻧﺪ يھﺎ ﻲﮔﮋﯾ
روح را ﺑﺮﻣ
ﻲ
ﺷﻤﺎرد. آدﻣ
ﻲ
ﺑﮫ ﻋﻨﻮان اﻧﺪ
ﺸﮫ و ﯾ
روح از ﺣ
ﮐﺜﺮت ي ﯿﻄﮫ
ھﺎ و ﺗﻀﺎدھﺎ ﻓﺮاﺗﺮ ﻣ
ﻲ
رود و
وﺣﺪت اﺻﻠ
ﯿ ھﻤﮫ ﭼ ي ﮫﯿ
ﺰ را در ﻣ
ﯾ ﻲ
ﺎﺑﺪ. ﻋﻤﻮﻣ
ﺖ و ﯿ
ﻧﮫ ﺧﺼﻮﺻ
ﻲ ﮕﺎﻧﮕ ﯾ ﺖ، ﯿ
و ﻧﮫ ﺑ
ﻲ ﮕﺎﻧﮕ ﯿ
، آزاد
و ﻧﮫ ي
ﻲﮋﮔﯾو ،ﺪﯿﺗﻘ
اﻧﺴﺎن
ﺑﮫ ﻋﻨﻮان
روح و اﻧﺪ
ﺸﮫ ﯾ
اﺳﺖ. روح و اﻧﺪ
ﯾ
ﺸﮫ ﺑﮫ ﻣﻌﻨ
يﺎ
زن ﺑﻮدن
ﯾ
ﺎ ﻣﺮد
ﺑﻮدن ﻧ
،ﺴﺖﯿ
ﺑﻠﮑﮫ ھﺮ دو را در ﺑﺮ ﻣ
ﯿﮔ ﻲ
ﺮد و ﺑﮫ
وﺣﺪت اﻧﺴﺎن ﻣﻌﻄﻮف ﻣ
ﻲ
ﺷﻮد. روح و اﻧﺪ
ﯾ
ﺸﮫ ﺑﮫ
ﯾ ﺖ در ﯾ ﻣﺤﺪود ي ﻣﻌﻨﺎ
ﮏ ﻓﻀﺎ
ﯾﺎ ﯾ
ﮏ ﻣﮑﺎن،
ﯾ
ﮏ ﺟﻨﺲ
ﯾو
ﮏ ﻧﮋاد،
ﯾ
ﮏ رﻧﮓ و
ﯾ
ﮏ ﺷﮑﻞ،
ﯾ
ﮏ ﻧﻘﺶ
ﺑﮫ ﺧﺼﻮص
ﯾ، ﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋ
ﮏ ﻧﺴﺒﺖ ﺧﺎص ﺧﻮ
ﺖ، و ﯿ ﮏ ﻣﻠ ﯾ، ي ﺸﺎوﻧﺪ ﯾ
ﯾﺎ ﯾ
ﮏ ﻗﺴﻤﺖ از ﺧﺎک زﻣ
ﯿ ﻦ ﻧ ﯿ
ﺴﺖ. روح و اﻧﺪ
ﺸﮫ ﯾ
ﺑﮫ ھﮫ ﭼ
ﯿ
ﺰ ﺗﻌﻠﻖ ﻣ
ﯿﮔ ﻲ
ﺮد و از ھﺮ ﭼ
ﻲ ﺰ ﺧﺎﺻ ﯿ
ﻓﺮاﺗﺮ ﻣ
ﻲ
رود. اﺳﺘﻌﻼء از ﻣﺤﺪود و ﺣﺮﮐﺖ ﺑﮫ ﻃﺮف
ﻧﺎﻣﺤﺪود و اﺳﺘﻌﻼء از ﮐﺜﺮت و ﺣﺮﮐﺖ در ﺟﮭﺖ
وﺣﺪت در ﮐﺜﺮت ﺧﺼﻮﺻ
ﻲ ﺖ ذاﺗ ﯿ
روح و اﻧﺪ
ﯾ
ﺸﮫ اﺳﺖ.
در
آﻧﺠﺎ
ﺳﺖ ﮐﮫ در ا
ﯾ ﻒ ﻧﻮ ﯾ ﻦ ﺗﻌﺮ ﯾ
ﻦ، آدﻣ
ﻲ
ً
اﺳﺎﺳﺎ
ﺑﮫ ﻋﻨﻮان
ﻣﻮ ﻲ روﺣﺎﻧ ي ﻣﻮﺟﻮد
رد ﺗﻌﺒ
ﺮ ﯿ
ﻗﺮار ﻣ
ﯿﮔ ﻲ
ﺮد. ﺗﺄﮐ
ﯿ
ﺪ ﺑﺮ ا
ﯿ ﻦ ﺗﻌﺒ ﯾ
ﺮ روﺣﺎﻧ
از ﻲ
اﻧﺴﺎن و ﻧﻔ
ﻲ
اﻧﺤﻄﺎط اﻧﺴﺎن ﺑﮫ رﺗ
ﻌﺖ و ﯿﻃﺒ ي ﺒﮫ
ﺗﻨﺎزع ﺑﻘﺎ ﺷﺎﻟﻮ
يھﺎ ﻲ ﺳﺨﻨﺮاﻧ ي ده
ﻋﺒﺪاﻟﺒﮭﺎء در
ﻏﺮب اﺳﺖ. از ھﻤ
ﯾ ﻦ ﻃﺮ ﯿ
ﻖ اﺳﺖ ﮐﮫ ﻋﺒﺪاﻟﺒﮭﺎء
ﻓﺮھﻨﮓ ﺑ
ﻲﻌﻨﯾ ﻲ ﮕﺎﻧﮕ ﯿ
ﻓﺮھﻨﮓ ﺗﻌﺼﺐ و ﮐ
ي ﯿﻨﮫ
ﻲ ﻣﺬھﺒ
، ﻓﺮھﻨﮓ ﻧﺎﺳ
ﯿ ﻮﻧﺎﻟ ﯿ
ﺰم ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮ و
ﻲﺴﺘﯾﺳﺎد
، ﻓﺮھﻨﮓ ﻧﮋادﭘﺮﺳﺘ
ﻲ
، ﻓﺮھﻨﮓ ﻣﺮدﺳﺎﻻر
و ي
ﻓﺮھﻨﮓ اﺳﺘﻌﻤﺎر و ﺳﻠﻄﮫ
ﯾﻲﺟﻮ
را ﻣﻮرد اﻧﺘﻘﺎد
ﻗﺮار داده و ﺑﺎ ا
ي ﻦ ﻧﻘﺪ ﯿ ﻦ ﭼﻨ ﯾ
ﺗﺠﺪد ﻏﺮﺑ
را ﻲ
ﺑﮫ ﺣﺮﮐﺖ در ﺟﮭﺖ ﺗﺠﺪد
ﯿ راﺳﺘ ي
ﻦ و اﻧﺴﺎﻧ
دﻋﻮت ﻲ
ﺪ. ﯾﻧﻤﺎ ﻲﻣ
ﯿﺗﻌﺒ
ﺮ روﺣﺎﻧ
ﻲ
از اﻧﺴﺎن در ﺳﺮﺗﺎﺳﺮ آﺛﺎر
ﺑﺎب و ﺑﮭﺎءاﻟﻠﮫ ﻣﻮرد ﺗﺄﮐ
ﯿ
ﺪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﮫ اﺳﺖ. د
ر