10
نوشته
در
که
است
این
واقع
امّا
.
نیست
محمّد
حضرت
نام
و
زبان
مسئلۀ
باب
های
روحانی
دگرگونی
یک
دستخوش
گذاری
می
بنیادی
که
است
آن
بر
نیست
نشانی
آن
از
الصّفاء
روضة
و
التّواریخ
ناسخ
سر
تا
سر
در
هرگز
که
باب
فلسفۀ
.
گردد
می
چیز
همه
در
نتیجه
در
و
خداست
،
هستی
همۀ
حقیقت
اصلی
قصد
ً
اصولا
.
بازیافت
را
خدا
صفات
و
اسماء
تجلّی
توان
نوشته
باب
های
تجلّی
صرف
،
طبیعت
و
دیگران
و
خود
در
همه
آنکه
تا
بیآفریند
جامعه
در
را
عرفانی
فرهنگی
که
است
این
و
مهر
آنکه
تا
بشمارند
حقوقمند
و
زیبا
و
مقدّس
را
کس
همه
و
چیز
همه
اشیاء
حقیقت
به
توجّه
با
نتیجه
در
و
ببینند
را
خدا
.
بشود
انسانها
همۀ
ویژگی
اتّفاق
و
برابری
و
یگانگی
بابی
افراد
به
را
ائمّه
نام
باب
سپهر
تصور
خلاف
بر
که
اینجاست
از
نمی
می
بالاتر
بمراتب
هم
این
از
بلکه
دهد
می
لقب
اصحابش
به
وقتی
و
رود
نامهای
از
یکی
لقب
این
موارد
اکثر
در
دهد
می
باب
،
خدا
نامهای
به
افراد
نامگذاری
با
ترتیب
بدین
.
خداست
نکت
بدین
را
همگی
تا
کوشد
راستین
حقیقت
که
دهد
توجّه
ه
باید
کس
هر
نتیجه
در
و
خداست
صفات
و
اسماء
تجلّی
کس
همه
و
چیز
همه
حقیقت
ظهور
و
شکوفائی
جهت
در
که
بکوشد
افرا
همه
و
کند
حرکت
الهی
صفات
یعنی
خود
وجود
د
نیز
موجودات
همه
به
نگاهشان
در
آ
نشانه
بعنوان
را
نها
خدا
از
ای
ّ
مقد
دارند.
محترم
و
س
ّ
محم
اسمش
که
را
خود
مؤمن
هجدهمین
باب
مثال
عنوان
به
ّ
قد
بود
علی
د
ّ
ملق
وس
یا
کرد
آ ب
ّ
سی
نکه
د
دار
یحیی
یا
نامید
وحید
را
ابی
آ
ترشیزی
علی
شیخ
نکه
را
نامید.
بهاء
را
علی
حسین
و
خواند
عظیم
هم
ۀ در
باب
موارد
این
أت
بر
کید
می
ژرف
اجتماعی
و
عرفانی
اصل
یک
و
نماید
آ
تقد
ن
هم
زیبائی
و
س
ۀ
ّ
هوی
و
حقیقت
که
چرا
است
هستی
ت
راستین
ّ
تجل
چیز
همه
است
یکی
کس
همه
و
چیز
همه
لذا
و
خداست
ی
.
اما
باب
نمی
بابیان
ویژه
را
مطلب
این
.
داند
کتاب
در
برعکس
می
فارسی
بیان
گوید
حروف
به
را
چیزی
هر
اسم
باید
که
آ
و
کرد
تقسیم
اسم
ن
آ
ّ
مخف
را
حرفی
هر
نگاه
از
فی
و
اسماء
از
یکی
ً
مثلا
که
است
سنگ
او
مثال
.
شمرد
خدا
صفات
سین
در
آ
ّ
سب
ن
در
و
وح
نون
آن
نور
را
کریم
آن
)
(کاف
گاف
در
و
دید
باید
.
"
را
ایشان
فرموده
اذن
گردانند
ظاهر
خود
كمال
الیه
بمنتهی
را
شیئ
ّ
كل
كه
فرموده
امر
خداوند
را
بیان
اهل
كه
آنجائی
از
و
كه
بحرو
را
شیئ
هر
ب
او
اسم
ف
ه
خو
ٌ
عز
و
ّ
جل
ّ
الله
اسماء
ا
را
مشیّت
ظهور
طلعت
ّ
الا
نبیند
شیئ
هیچ
در
نفسی
هیچ
كه
شود
نده
كه
ّ
الا
نمیشود
دیده
او
در
الله."
20
ی
دیگر
عبارت
به
بی
سنگ
تکه
ک
ع
باب
نظر
از
ارزش
حقیقت
که
چرا
است
گرانقدر
و
زیز
آ
از
است
بازتابی
ن
ا
سماء
و
خدا.
صفات
4-
اباحه
بعنوان
بابی
جنبش
گری
از
پیشین
بحث
در
شش
ۀ نمون
تاریخ
ّ
الت
ناسخ
در
نادرست
نویسی
سخن
واریخ
آ
ّ
ام
.
مد
این
در
ا
شش
نمونه
گاهی
و
نادانی
بی
ّ
اط
است
نویسنده
لاعی
می
خیالپردازی
به
مجبور
را
او
که
نماید.
ّ
ام
ا
ما
و
با
کنونی
بحث
در
ض
ّ
عی
هستیم
درگیر
دیگری
ت
هب
ای
ک ن
ترتیب
می
قصد
به
نویسنده
مورد
این
در
ه
و
باب
از
دروغین
تصویری
تا
کوشد
آ
دهد
بدست
او
راء
.
مورد
این
در
تاریخ
هدف
که
را
آنچه
هر
که
است
این
کار
این
راه
و
کند
بیزار
او
نهضت
و
باب
از
را
خواننده
که
است
این
نویسنده
نویسی
به
است
شده
تلقّی
زشت
و
پلید
ایرانی
فرهنگ
در
دهد.
نسبت
او
پیروان
و
باب
واژه
منطق
این
گونه
بهترین
به
که
ای
ارائه
را
می
اباحه
واژه
دهد
گر
.
است
ی
واژه
اباحه
ریش
و
است
فقهی
ای
ۀ
یعنی
است
مباح
آ
.
واجب
نه
و
است
حرام
نه
که
نچه
مباح
یعنی
خود
بدست
که
چیزی
آ
در
تکلیفی
و
است
دم
آ
بشکل
نه
و
مثبت
بشکل
نه
نیست
ن
منفی.
عرص
اسلامی
فقه
در
ۀ
محدودی
رفتار
از
آ
یعنی
است
مباح
یا
اباحه
عرصه
دمی
است.
شده
سپرده
افراد
دلخواه
به
ّ
ام
اباحه
ا
چیز
همه
که
معناست
این
به
گری
است.
مباح
کار
همه
و
نت
در
و
چیز
همه
یجه
آ
هی
و
است
زاد
چ
نیست.
کار
در
موردی
هیچ
در
بدی
و
خوب
یا
حرامی
و
واجب
ب
تعریف
ا
آ
نهضت
بعنوان
باب
ئین
و
اباحه
اباحه
تا
کوشیدند
هدایت
و
سپهر
گری
آ
ً
صرفا
را
بابی
ئین
آ
بی
ئین
،
دینی
بی
باریوبند
ّ
معر
ناموس
و
مال
در
اشتراک
مهمتر
همه
از
و
،
خشونت
،
غارت
،
دزدی
،
شهوترانی
،
اخلاقی
مرج
و
هرج
،
فی
نمایند.
آ
شکار
ا
ساختن
قلمداد
که
ست
آ
بابی
ئین
بعن
و
بند
و
قید
نوع
هر
طرد
وان
تشویق
آ
و
اخلاقی
و
جنسی
مطلق
زادی
ای
که
بود
معنا
این
به
مال
و
زن
در
کمونیزم
یک
بهائیان
بعد
و
بابیان
از
شان
" دیگر "
بر
فرهنگی
پ
داشتند
ا
آن
تا
و
بابیان
که
بهائیان
آماج
همه
و
خشم
و
نفرت
نوع
گیرند
قرار
ایران
مردم
لعنت
.
ۀهست
اباحه
مفهوم
اصلی
است.
مال
در
اشتراک
و
زن
در
اشتراک
مفهوم
دو
گری
سپهر
که
دانست
باید
امّا
هدای
یا
و
این
ت
نی
را
مقوله
و
مفهوم
و
روش
فرید آ
بر
این
عکس
بر
.
ند
سر
در
که
است
فرهنگی
برچسبی
چسب
ات
ّ
حت
ایران
تاریخ
سر
پیش
ی
نو
نهضتهای
طرد
برای
هم
اسلام
از
آ
پیش
بویژه
و
ور
و
آ رو
است.
شده
برده
بکار
زادیخواه
مزدک
که
است
جهت
همین
به
بعنوان
همواره
من
اباحه
اد
گری
است
شده
تعریف
.
بی
خلاف
بر
مزدک
نهضت
تردید
آ
به
که
نچه
آ
نسبت
ن
داده
به
نه
اند
مال.
در
اشتراک
به
نه
داشت
باور
زنان
اشتراک
می
مزدک
از
ما
که
چه
هر
امّا
ّ
توس
دانیم
دشمنا
ط
ن
و
است
شده
نوشته
او
دسته
کشتار
نسل
و
جمعی
ّ
توس
مزدکیان
کشی
تا
لحظات
تاریکترین
از
"
"دادگر
انوشیروان
ط
و
بابی
نهضت
.
است
ایران
ریخ