Next Page  12 / 37 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 12 / 37 Previous Page
Page Background

12

یعنی

بدشت

واقعۀ

با

فترت

ایّام

اوّلش

سخن

طبق

بر

که

است

این

دیگر

4‌

می

شروع

باب

دعوت

آغاز

از

پس

سال

در

گردد

دوم

سخن

طبق

بر

حالیکه

،‌

داشت.

جریان

باب

دعوت

آغاز

همان

از

فترت

ایّام

‌‌

از

پیش

به

آنکه

که

احکامی

به

که

است

لازم

بپردازیم

جنسی

مسائل

به

او

وسواس

یعنی

سپهر

سخنان

بنیادی

هستۀ

بررسی

وی

می

نسبت

باب

به

‌‌.

بنمائیم

توجّهی

دهد

می

سپهر

آن

بجای

و

گذارد

کنار

را

سلام

باب

که

گوید

ترحیب

بجای

یعنی

آورد

مرحبا

گفت

باید

سلام

بک

در

که

است

درست

‌‌.

است

دروغ

سخن

این

‌‌.

در

باب

اخیر

های

نوشته

دوران

ماکو

نوینی

حکم

به

مربوط

درود

گفتن

آورده

می

مردان

که

است

این

باب

حکم

امّا

‌ ،

شود

درود

برای

الله

بیکدیگر

اکبر

و

الله

جواب

در

اعظم

می

الله

زنان

آنکه

حال

گویند

الله

جواب

در

و

ابهی

می

اجمل

گویند.

24

‌ ‌

این

درود

ساده

بهائی

آئین

در

یکدیگر

به

همه

و

شد

تر

الله

ابهی

می

ط

در

پیامبران

همیشه

‌،

اسلام

پیامبر

معراج

به

مربوط

خیالی

داستانهای

طبق

بر

که

داند

نمی

سپهر

البته

‌‌.

گویند

بقه

‌!

گفتند

می

مرحبا

اسلام

پیامبر

به

آسمان

گوناگون

های

نیست

غلط

سپهر

گفته

میان

در

که

سخنی

تنها

این

روزۀ

که

اوست

گفتۀ

از

سال

آن

در

که

باب

نوین

تقویم

از

سپهر

البتّه

است

روزه

نوزده

روزۀ

باب

١٩‌

از

ماه

و

ماه

١٩‌

رو

می

زتشکیل

خبر

شود

می

فکر

و

ندارد

در

بابی

روزه

کند

بلکه

ماه

همۀ

نه

امّا

است

رمضان

ماه

١٩‌

ظهور

اوّلیۀ

سال

سه

در

هم

حکم

این

‌‌.

آن

روز

آغ

همان

به

آنرا

سپهر

ولی

نداشت

وجود

باب

ا

می

نسبت

باب

دعوب

ز

‌ .

دهد

می

مربوط

او

جنسی

رؤیاهای

و

خیالات

و

‌،

زنان

‌،

جنسی

مسائل

به

سپهر

سخن

اوج

امّا

دروغی

به

که

اینجاست

در

‌‌.

گردد

بزرگ

می

متوسّل

می

آن

معنای

به

را

دروغ

این

اوّلش

سخن

در

‌‌.

شود

زن

باید

مردی

هر

و

باشد

زن

در

اشتراک

باید

که

گیرد

می

دوم

گفتۀ

در

‌ ‌ .

کند

شریک

همخوابگی

در

مردان

همۀ

با

را

خود

‌ّ

عاد

حکم

که

گوید

باید

زنی

هر

که

است

این

باب

ی

٩‌

بی

است

فترت

ایّام

حال

چون

امّا

باشد

داشته

شوهر

از

ش

٩‌

گفته

این

همۀ

البتّه

‌‌.

است

جائز

هم

شوهر

که

است

دروغ

‌ً

مطلقا

ها

است

کرده

جعل

بابیان

به

نفرت

ایجاد

برای

‌ً

عمدا

سپهر

.‌

می

چرا

امّا

گوید

که

می

زن

یک

باب

شریعت

در

تواند

٩‌

شوهر

مسئله

هیچ

آن

عکس

که

است

این

مطلب

این

علّت

‌‌؟

بگیرد

نبود

زمانش

مسلمانان

و

او

برای

ای

می

اگر

یعنی

باب

که

گفت

تا

گرفتن

٩‌

نمی

آنان

برای

غرابتی

هیچ

مطلب

این

است

کرده

حلال

را

بیشتر

حتّی

یا

زن

یعنی

هدایت

و

سپهر

خدایان

‌‌.

داشت

یکی

فتحعلیشاه

و

شاه

ناصرالدّین

٩٥‌

دیگری

و

زن

١5٧ ‌

و

داشتند

زن

سپهر خود

التواریخ

ناسخ

کتاب

همین

در

تف

ص به

نام

یل

توصیف

و

١5٧ ‌

را

فتحعلیشاه

زن

بدست

می

ناصرا

کار

زمان

آن

در

مجتهدی

هیچ

نه

و

او

نه

و

دهد

را

فتحعلیشاه

یا

شاه

لدّین

ا

غیر

یعنی

ندانست

مکروه

یا

و

سلامی

٤‌

داشتن

دائمی

عقدی

زن

نامحدودی

شمار

و

صیغه

و

برده

زنان

از

‌‌

کاملا

گرفتن

بود.

حلال

و

اسلامی

‌‌

بگوید

و

کند

واژگون

را

مطلب

این

باید

شوند

بیزار

باب

جنبش

از

ایران

مردم

اینکه

برای

و

همین

برای

می

باب

آئین

در

زن

یک

که

تواند

٩‌

‌.

است

جائز

هم

آن

بر

زیاده

فترت

ایّام

در

که

نماید

اضافه

هم

بعد

و

کند

شوهر

دارد

او

برچسب

همان

نوآور

باید

که

را

نابردباری

فرهنگ

آمادۀ

اباحه

بعنوان

را

مذهبی

و

فرهنگی

ی

می

بکار

نماید

قلمداد

گری

و

برد

عقده

بخاطر

امّا

‌‌.

است

فرهنگی

سنّتهای

بردۀ

کار

این

در

ویژه

بال

و

شاخ

برچسب

آن

به

خودش

جنسی

های

می

ای

‌ .

دهد

‌‌

داد

بال

و

شاخ

این

در

ن

خود

اصلی

دروغ

به

،‌

خیالبافی

سپهر

می

آزاد

را

خود

جنسی

های

و

گذارد

نوع

هر

گردهم

را

بابیان

آئی

می

تصویر

ترتیب

باین

هم

آنها

در

که

کند

ه

می

شراب

می

مردان

به

شراب

زنان

و

دختران

و

نوشند

منهیّات

به

همه

و

دهند

می

مشغول

شرعیّه

می

تکرار

خود

تاریخ

سر

تا

سر

در

را

مطلب

این

سپهر

‌ ‌ .

شوند

در

و

کند

با

که

جانبازی

بابیان

مورد

دلاوری

رشادت

و

خیره

کننده

می

شهادت

میدان

به

ای

سخن

خواریشان

شراب

و

آنان

بودن

مست

از

همواره

هم

شتافتند

می

می

متّهم

حشیش

و

افیون

از

استفاده

به

را

بابیان

هدایت

هم

و

او

هم

علاوه

به

‌‌.

گوید

از

باز

هم

مورد

این

در

البتّه

‌‌.

دارند

می

استفاده

فرهنگی

آمادۀ

برچسبهای

اتّهاماتی

و

کنند

علیه

سلجوق

زمان

در

ایرانی

سنّیان

که

را

شیعه

اقلیت

موقع

آن

که

ایران

بیشتر

بودن

اسماعیلیّه

از

د

می

وارد

می

متّهم

حشیش

کشیدن

و

شرابخوری

به

آنانرا

و

کردند

کردند

عینا

جان

توجیه

برای

و

بازی

بابیان

رشادت

گیرند

می

بکار

.‌

نکته

در

این

از

هیچیک

در

آنکه

است

غریب

که

ای

وغ

چنین

باب

کجا

در

که

مأخذ

و

دلیل

ذکر

به

نیازی

نویسنده

پردازیها

نمی

است

گفته

سخنانی

چنین

و

است

آورده

احکامی

عجیب

و

بیند

بمدّت

آنکه

تر

١٦٠ ‌

روضة

و

التّواریخ

ناسخ

خوانندگان

سال

نمی

بفکرشان

هم

الصّفاء

ب

خود

آنکه

یا

است

زده

کجا

در

باب

را

حرفها

این

بپرسند

که

رسد

کنند

مراجعه

باب

آثار

ه

،‌

که

چرا

سخن

نه

باب

آثار

در

‌ً

مطلقا

البتّه

و

کرد

حرام

هم

را

قلیان

و

سیگار

و

دخان

حتّی

بلکه

افیون

و

شراب

تنها

نه

اوّل

روز

از

باب

و

احکام

مورد

در

باب

راستین

سخنان

که

ببینیم

باید

شوهر.اکنون

یک

از

بیش

داشتن

جواز

نه

و

است

زنان

در

اشتراک

از

می

تکرار

آنرا

هدایت

و

سپهر

که

فترت

مفهوم

این

و

است

بوده

چه

شریعت

دو

باید

باره

این

در

‌‌.

است

درست

‌ّ

حد

چه

تا

کنند

کنم.

خاطرنشان

فشردگی

به

را

واقعیّت

‌‌