Next Page  9 / 37 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 9 / 37 Previous Page
Page Background

9

مقابل

در

باب

که

است

اورادی

چه

این

اینکه

درک

برای

‌‌.

است

دیگری

مطلب

هم

بوشهر

در

آفتاب

مقابل

در

اورادی

خواندن

می

حکم

باب

اینجا

در

‌‌.

بازگردیم

او

فارسی

بیان

کتاب

به

باید

است

کرده

ادا

آفتاب

که

کند

بابی

فرد

یک

یکبار

جمعه

هر

باید

و

بایستاد

آفتاب

مقابل

در

فاشهدی

الطّالعة

الشّمس

ایّتها

یا

طلعتک

علی

الله

عند

من

البهاء

"انّما

راند

بزبان

را

کوتاه

جملۀ

این

المحبوب

العزیز

هو

‌ّ

الا

اله

لا

انّه

نفسه

علی

الله

شهد

قد

ما

علی

."

17

خود

احکام

و

زندگی

سر

تا

سر

در

باب

دیگر

عبارت

به

می

پیوند

یکدگر

به

را

گوناگون

ادیان

اح

و

دهد

ویژه

ترام

زر

آئین

یعنی

ایران

آئین

برای

ای

را

خود

تقویم

و

است

قائل

تشت

تقوی

خورشیدی

م

نماید

می

منسوخ

بکلّی

را

قمری

تقویم

و

کند

می

مقدّس

و

سال

روز

اوّلین

را

نوروز

بعلاوه

بلکه

روز

ترین

قرار

دهد

می

ویژه

احترام

باب

ترتیب

همین

به

‌‌.

بعنوان

نور

و

خورشید

و

آتش

به

ای

نشانه

تقدس

و

هستی

پاکی

و

خدا

های

می

طبیعت

می

مطرح

آن

مقابل

در

آفتاب

ستایش

فریضۀ

شکل

به

را

احترام

این

و

گذارد

جنون

داستان

است

این

‌‌.

کند

که

باب

که

است

عجیب

البتّه

‌‌.

است

شمرده

لازم

خورشید

به

رو

و

خورشید

ستایش

در

را

کوتاه

جمله

یک

ذکر

تنها

یکبار

ای

هفته

که

سپهر

می

اشراق

و

کشف

صاحب

را

خود

را

دنیا

و

خود

ذکر

کثرت

شدّت

از

که

زاهدانی

و

صوفیان

بارۀ

در

و

داند

می

فراموش

می

که

باب

به

امّا

گوید

نمی

چیزی

تجلیل

و

ستایش

جز

کنند

می

دیوانگی

مایۀ

را

ذکر

کثرت

رسد

اینجا

ولی

‌‌.

داند

دانسته

حرام

را

ذکر

کثرت

باب

که

کرد

تأمّل

باید

هم

می

و

است

شمرده

لازم

هم

را

خدا

ذکر

در

اعتدال

فارسی

بیان

در

و

گوید

بلاروح

ذکر

هزار

از

است

افضل

ریحان

و

روح

بر

کنی

ذکر

یک

اگر

بلکه

‌ً

جهرا

چه

و

‌ً

سرّا

چه

نیست

محبوب

ذکر

کثرت

‌".

ریحان

و

18

نمونۀ ششم

اسم

موضوع

‌:

روضة

و

التّواریخ

ناسخ

‌‌.

است

بابیان

میان

در

گذاری

می

اشاره

مورد

چند

در

الصّفاء

باب

که

کنند

می

بابیان

بر

را

شیعه

ائمّه

نامهای

بابی

سران

یا

و

می

نوین

اسامی

این

با

را

آنان

و

گذاردند

در

بحث

در

مثال

بعنوان

‌‌.

خواندند

می

التّواریخ

ناسخ

طبرسی

شیخ

واقعۀ

بارۀ

نویسد:

‌‌

خوان

لقبی

و

بنامی

یک

هر

را

خویش

اصحاب

حسین

‌ّ

ملا

و

داری

نام

رضا

امام

و

باشی

ع

ثامن

امام

مظهر

تو

گفت

را

یکی

د

پست

مردم

بر

را

اوصیا

و

ص

رسول

اصحاب

و

هدی

ائمّه

و

انبیا

نام

بدینگونه

نهاده

لقب

سجّاد

دیگریرا

و

بست

فرومایه

پایۀ

زنده

کمتر

یا

بیشتر

روز

چهل

از

پس

شود

کشته

جنگ

در

ما

از

که

هر

که

همیداد

نوید

را

ایشان

‌،

ازین

زیادت

بر

و

شود

بود."

خواهد

ما

خاص

خدای

بهشت

قیامت

فردای

19

‌‌

‌‌

می

قلم

بر

سپهر

که

آنچه

لقبهای

به

بابیان

نامگذاری

بارۀ

در

سخن

از

پیش

‌ ‌ .

است

نادرست

مطالب

از

درهمی

تودۀ

آورد

می

او

‌.

کرد

توجّه

است

آمده

سپهر

سخن

در

که

دیگر

نکتۀ

دو

به

باید

گوناگون

‌ّ

ملا

که

گوید

به

اصحابش

تشویق

برای

حسین

می

آنها

به

جنگ

‌ّ

تضاد

در

او

کتابهای

و

باب

باورهای

با

حرفها

این

امّا

‌‌.

شد

خواهند

زنده

دوباره

شده

کشته

از

پس

که

گفت

نوشته

از

بسیاری

در

باب

واقع

در

‌.

است

می

توجّه

رجعت

مسئلۀ

به

فارسی

بیان

کتاب

در

جمله

از

خود

های

بررسی

آنرا

و

کند

می

کند

می

شخص

یک

ویژگیهای

و

صفات

رجعت

از

عبارت

رجعت

بلکه

بدن

رجعت

نه

رجعت

که

است

آن

بر

باب

‌.

‌‌.

باشد

و

باب

باور

که

نباشد

ناگفته

‌‌.

است

بابیان

به

رجعت

مورد

در

شیعه

باورهای

فرافکنی

واقع

در

است

نوشته

سپهر

که

آنچه

آدمی

هویّت

از

نوین

تعریفی

بیانگر

رجعت

از

او

نوین

تعبیر

او

تن

ویژگیهای

مبنای

بر

آدمی

هویّت

که

ترتیب

بدین

است

می

تعریف

را

هویّت

که

است

اخلاقی

و

روحانی

کمالات

و

صفات

بلکه

نشده

تعریف

اندیشۀ

در

که

است

باوری

چنین

‌‌.

کند

می

منجر

آنها

همانند

و

کاستی

نظام

و

مردسالاری

طرد

و

نژادپرستی

نفی

به

بهائی

گردد.

این

سپهر

دیگر

سخن

‌‌.

بود

خواهد

بابیان

‌ّ

خاص

قیامت

فردای

در

هم

بهشت

‌،

دنیا

این

در

شدن

زنده

دوباره

بر

علاوه

که

است

می

فرافکنی

بابیان

به

را

خود

افکار

سپهر

اینجا

در

باز

نمی

که

چرا

کند

که

است

آن

بر

مرکزی

و

بنیادی

باور

را

بابیان

داند

ق

بنام

چیزی

و

است

قیامت

دوران

همان

باب

ظهور

زمان

لحظه

همان

در

باب

به

مؤمن

یک

اینکه

و

نیست

کار

در

فردا

یامت

می

تعریف

روحانی

قوای

شکوفائی

و

خدا

به

نزدیکی

بعنوان

بهشت

که

چرا

دارد

قرار

بهشت

در

بارۀ

در

سپهر

نادانی

‌‌.

شود

می

آنجا

به

بابیان

و

باب

باورهای

خیالبافی

در

که

کشد

بابیان

به

را

خود

باورهای

همواره

خود

های

می

نسبت

‌.

دهد

می

سخن

بابیان

به

ائمّه

و

انبیاء

نام

و

لقب

دادن

از

سپهر

اینکه

امّا

بابیان

اینکه

البتّه

‌‌.

است

واقعیّت

یک

از

واژگونی

گونۀ

گوید

یا

و

ائمّه

نامهای

از

یکی

نامشان

زمان

آن

ایران

مردم

اکثر

واقع

در

‌‌.

نیست

عجیب

خود

بخودی

که

شوند

خوانده

ائمّه

اسم

به

پی

مثل

امامان

اسامی

یا

و

حامد

و

حمید

و

محمود

و

احمد

و

محمّد

مثل

اسلام

پیامبر

گوناگون

نامهای

مثال

بعنوان

‌‌.

بود

امبر

نامگذاری

این

در

است

تقی

محمّد

نامش

خودش

که

سپهر

و

است

بوده

شیعیان

اکثر

عادّی

نام

حسن

و

رضا

و

حسین

و

علی

نمی

اشکالی

سپ

که

بشرویه

حسین

‌ّ

ملا

‌‌.

بیند

می

سخن

او

مورد

در

هر

و

پیامبر

نام

هم

یعنی

است

حسین

محمّد

اصلیش

نام

گوید

سپهر

‌ً

مسلّما

اینکه

کما

است

شخص

همان

او

که

نیست

آن

معنی

به

بنامند

پیامبر

یا

امام

بنام

را

کسی

اینکه

‌ ‌ .

امام

نام

هم