Next Page  5 / 37 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 5 / 37 Previous Page
Page Background

5

کوف

در

که

آنکس

زمان

این

در

باب

و

باب

نه

و

هستند

کاظم

سیّد

شاگردان

کرد

اعتکاف

ه

4‌

اقامت

شیراز

در

که

است

سال

و

کربلا

در

نه

و

داشته

بیشتر

زمانی

هم

التّواریخ

ناسخ

بگفتۀ

که

است.

بوده

شیراز

و

کربلا

در

وی

است

بوشهر

در

باب

‌‌‌

‌ّ

قص

این

مهمتر

نادرستی

امّا

ه

از

قبل

و

کربلا

در

باب

التّواریخ

ناسخ

بگفتۀ

که

است

مربوط

مطلب

این

به

التّواریخ

ناسخ

بافیهای

می

مهدویّت

و

قائمیّت

دعوی

کاظم

سیّد

وفات

از

پس

بلافاصله

یعنی

شیراز

به

آمدن

می

نسخ

را

اسلام

احکام

و

کند

احکام

و

کند

می

تازه

توصیف

مورد

در

‌‌.

آورد

ا

از

التّواریخ

ناسخ

تازه

احکام

ین

شوم

یادآور

است

لازم

اینجا

در

امّا

گفت

خواهم

سخن

‌ً

بعدا

که

باب

نوشته

در

های

٣‌

اوّلیّۀ

سال

خویش

هرگز

آشکار

بطور

امام

باب

را

خود

ظاهر

در

و

ننمود

مهدویّت

و

قائمیّت

ادّعای

می

معرّفی

غائب

این

در

وی

مهمتر

آن

از

‌‌.

کرد

٣‌

نس

را

اسلام

احکام

هیچوجه

به

سال

نوشته

همۀ

در

بلکه

ننمود

خ

از

هایش

صحیف

کتاب

جمله

ۀ

‌‌

ع فرو

ع

تائ

را

اسلام

احکام

و

شریعت

دلیه

تأکید

و

ید

کر

پیامبری

و

قائمیّت

ادّعای

هم

و

اسلام

نسخ

هم

‌‌.

د

می

صورت

است

زندانی

آذربایجان

کوههای

در

که

زمانی

در

یعنی

حیاتش

آخر

نیم

و

سال

سه

در

وی

می

‌‌.

گیرد

سپهر

که

بینیم

از

هیچ

نوشته

یا

باب

تاریخ

آرا

یا

باب

های

خیالبافی

با

مورد

هر

در

نتیجه

در

و

ندارد

خبری

وی

ء

شهای

را

خود

نادانی

می

‌.

پوشاند

‌‌

نمونۀ دوم

:‌

می

نسبت

باب

به

دروغ

به

سپهر

که

است

سخنی

‌ّ

اهم

سپهر

برای

مطلب

این

‌‌.

دهد

ویژه

یّت

آن

بار

چند

و

دارد

ای

تکرار

خود

تاریخ

در

را

می

‌ّ

شک

کوچکترین

بدون

کسروی

جمله

از

گوناگون

نویسندگان

‌ً

بعدا

و

الصّفاء

روضة

متأسّفانه

و

کند

می

تکرار

آنرا

نقدی

و

‌ .

کنند

9

‌‌

نوشته

که

آنجا

از

موارد

برخی

در

باب

های

عمدا

پاره

‌ ‌

ای

می

نادیده

را

عربی

مرسوم

قواعد

گیرد

می

اعتراض

او

بر

جهت

بدین

و

گفته

باب

تمسخر

برای

و

شمرده

غنمیت

را

فرصت

سپهر

گردید

می

نسبت

او

به

را

ای

‌‌.

دهد

بگذارید

به

التّواریخ

ناسخ

سخن

عین

کنیم

نگاه

:‌

می

تلفیق

هم

با

چند

کلماتی

و

می

و

کرد

قواع

از

کلمات

این

چون

و

است

من

قرآن

و

شده

فرود

بمن

خدای

از

این

گفت

د

می

بیرون

محاجّه

به

مردم

از

بعضی

داشت

فراوان

نحوی

غلطات

و

بود

بیرون

عربیّت

باز

را

غلط

آن

و

شدند

می

نمودند

می

جواب

در

رستگار

من

بشفاعت

اینک

بود

محبوس

و

مأخوذ

گناه

بدان

کنون

تا

بود

گناهی

‌ّ

حق

حضرت

در

را

نحو

گفت

مکسور

را

مفتوحی

یا

و

مجرور

را

مرفوعی

اگر

پس

‌،

شد

‌.

نباشد

زیان

بخوانی

10

مقاله

نیازمند

مطلب

این

دقیق

توضیح

‌ّ

مستقل

ای

گفته

‌‌.

است

گفتار

عربی

یا

فارسی

اصل

بدون

و

مأخذ

ذکر

بدون

سپهر

که

ای

می

آنرا

باب

که

است

باب

گوناگون

گفتۀ

دو

از

درهمی

ترکیب

واقع

در

آورد

و

اند

شده

بافته

هم

به

به

جواب

در

نه

هیچیک

پار

رعایت

عدم

ه

نوشته

در

عربی

قواعد

ای

نوشته

در

عربی

قواعد

رعایت

عدم

یا

رعایت

به

نه

و

است

آمده

باب

های

باب

های

می

مربوط

نوشته

در

بار

دهها

باب

‌ ‌ .

گردد

پاره

از

گاهی

چرا

که

اعتراض

این

به

خود

های

می

کناره

عربی

قواعد

ای

گیرد

و

است

داده

پاسخ

در

سخن

چنین

هیچیک

و

هرگز

پاسخها

این

ان

ی

است

نیامده

بار

این

در

‌‌.

ا

هم

امّا

‌‌.

نوشت

خواهیم

‌ً

بعدا

ه

کنون

نمائیم.

بررسی

را

باب

به

منسوب

گفتار

این

خود

باید

ک

است

گوناگون

مطلب

دو

است

گفته

باب

که

آنچه

آگاهی

بدون

سپهر

ه

دو

آن

‌،

هیچیک

از

آنگاه

و

بافته

بهم

را

آن

به

می

شده

پرداخته

خیالش

در

که

معنائی

‌ .

دهد

‌‌‌

نوشته

در

باب

گفتۀ

اوّلین

آن

در

که

است

ای

باب

برای

را

عربی

زبان

قواعد

آموزش

شکل

به

بابی

کودکان

به

نوین

ی

به

و

می

ارائه

عرفانی

مفهومی

تقسیم

در

و

کند

حرف

و

اسم

و

فعل

بندی

،‌

و

انسان

اختیار

و

ماهیّت

به

را

اسم

و

خدا

تجلّی

به

را

فعل

تعب

دو

آن

پیوند

و

ربط

به

را

حرف

می

یر

آدمی

اختیار

و

آزادی

فلسفۀ

بر

تأکیدی

عربی

گرامر

ساختار

ترتیب

بدین

و

کند

می

بحث

آن

ابتدای

در

امّا

‌.

است

عربی

زبان

دستور

آموزش

به

حکم

سرتاسر

نوشته

این

دیگر

عبارت

به

‌‌.

گردد

بشکلی

باب

عرفانی

و

ظریف

شناسا

برای

آن

محدودیت

و

زبان

باره

در

را

فلسفی

و

کلی

مفهومی

مورد

هستی

و

خدا

حقیقت

ابراز

و

یی

که

شود

می

چگونه

‌ .

خداست

آفریده

نیز

انسان

و

باشند

می

انسان

آفریده

زبانها

همه

باب

نظر

از

‌ .

دهد

می

قرار

بررسی

زبان

باب

نظر

از

پس

‌.

نماید

توصیف

را

راستین

هستی

و

خدا

حقیقت

بتواند

است

مخلوق

مخلوق

که

زبان

های

واژه

و

مقولات

ش

قواعد

و

و

درک

را

هستی

جهان

در

خدا

‌ "

"جلوه

که

تواند

می

تنها

بیان

آدمی

زبان

که

شود

توهم

چنین

اگر

ولی

نماید

غیر

خدای

برابر

در

گناه

بزرگترین

خود

سخن

و

کلام

صورت

آن

در

دارد

را

حقیقت

و

حق

ذات

توصیف

و

شناخت

توانایی

با

گفتار

و

زبان

زمانیکه

عکس

بر

‌.

گردد

می

توصیف

قابل

اعتراف

خودآگاهی

این

به

آدمی

و

باشد

همراه

خود

محدودیت

به

صفحه

بر

زبان

و

کلام

حرکت

آنصورت

در

گردد

می

شناسایی

به

موفق

پدیدارها

عرصه

در

تنها

بشری

های

واژه

که

برسد

و

عربی

زبان

به

منحصر

و

است

صادق

زبانی

هر

باره

در

فلسفی

ژرف

اصل

این

‌.

شود

می

مقدس

و

مشروع

امری

کتاب

و

صرف

جهان

شالوده

نیچه

و

کانت

نظیر

غرب

مدرن

فیلسوفان

فلسفه

در

اقل

لا

که

است

حقیقتی

هم

این

‌.

باشد

نمی

آن

نحو

است.

آنان

بینی