Next Page  4 / 37 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 4 / 37 Previous Page
Page Background

4

در

او

سخنان

همانجا

توجّه

می

او

سخن

خلاصۀ

‌‌.

کنیم

از

و

است

داده

قرار

هم

با

را

نور

و

تاریکی

خداوند

چون

که

است

این

بوده

پادشاهان

همۀ

سرآمد

اسلام

به

عشق

و

خدمت

و

دینداری

در

و

ایران

تاریخ

پادشاه

دادگرترین

شاه

ناصرالدّین

که

آنجا

می

محض

روشنائی

و

نور

نتیجه

در

و

است

نت

در

باشد

عدا

همان

شدّت

به

خدا

یجه

تدیّن،

و

لت

و

تاریکی

نهضت

پلیدترین

بی

و

باب

پلیدی

و

تاریکی

این

و

گردد

دشمن

او

با

و

گیرد

قرار

شاه

ناصرالدّین

مقابل

در

که

آورد

بوجود

هم

را

ستم

و

دینی

هستند

او

پیروان

.

4

می

مسخ

نویسنده

که

بینیم

متافیزیک

ه

و

تاریخ

مسخ

برای

ابزاری

را

دو

ر

وسیله

به

را

و

تملّق

برای

ای

مدیحه

گوئی

می

منحط

شاه

.کند

‌‌‌

تا

هدایت

کلام

تندی

که

گفت

باید

هم

شاید

آ

معلول

حدّی

که

است

ن

رسد

می

بنظر

همین

در

خودش

توصیف

بر

بنا

نویسنده

این

دسته

کشتار

زمان

در

کتاب

سال

در

ایران

در

بابیان

جمعی

١٨5٢ ‌

ق

سوء

بدنبال

نسب

بابی

جوان

سه

صد

شاه

به

ت

مدیر

است.

بوده

دارالفنون

5

‌‌

است

این

عجیب

نکتۀ

اصرار

و

شاه

بخواستۀ

زمان

این

در

که

در

ایران

اصناف

و

طبقات

همۀ

علماء

تاریک

از

واقعیّت

این

‌‌.

کردند

مشارکت

بابیان

کشتار

دردناک

و

ترین

ایرانیان

همۀ

گوئی

که

است

ایران

تاریخ

رخدادهای

ترین

اجتماعی

میثاق

یک

در

جنایت

کشتار

یعنی

آمیز

بابیان

کردند

شرکت

یکی

گروهها

این

جملۀ

از

‌‌.

بود

دارالفنون

مجموعۀ

هم

ایران

در

دانشگاه

تاریخ

و

کردند

اقدام

بیگناه

بابی

یک

یعنی

خود

سهمیّۀ

قتل

به

آن

افراد

که

لکّه

را

‌‌.

کردند

دار

ترتیب

بدین

ر

در

خود

بدست

و

‌ً

مستقیما

خود

الصّفاء

روضة

نویسندۀ

می

اینجا

از

‌‌.

است

کرده

شرکت

بابی

یک

خون

یختن

درجۀ

به

توان

بی

بی

و

طرفی

بی

اعلان

که

است

دلیل

همین

به

و

برد

پی

بابی

نهضت

و

باب

به

نسبت

نویسنده

غرضی

حال

عین

در

او

طرفی

می

بابیان

و

باب

به

نسبت

دشنام

سر

تا

سر

باشد.

‌‌‌

3.

خیال

نمونه

شش

التّواریخ

ناسخ

در

پردازی

‌‌

با

نکته

اوّلین

التّواریخ

ناسخ

بحثهای

مطالعۀ

می

آشکار

که

ای

بابی

آئین

مورد

در

سپهر

یعنی

کتاب

نویسندۀ

که

است

این

گردد

بی

بسیار

آن

تاریخ

و

بی

و

سواد

ب

او

امّا

‌‌.

است

بوده

اطّلاع

دانا

و

توانا

مورّخی

را

خود

اید

این

مطلب

این

‌ّ

حل

راه

و

نماید

قلمداد

خیال

که

است

پ

ردازی

تاریخ

جانشین

را

کند

نویسی

به

دست

ندارد

اطّلاعی

چون

موارد

اکثر

در

یعنی

‌‌.

د

می

تخیّل

امان

شود

می

اشاره

عمده

مثال

چند

به

‌‌.

مغرضانه

تخیّلی

آنهم

‌ .

کنم

‌‌‌

نمونۀ اوّل

:‌

آ

‌ ،

زندگی

تاریخ

بارۀ

در

سپهر

داستانسرائی

خویش

دعوی

ابلاغ

‌ ،

باب

آئین

غاز

‌ ‌

و

١٨‌

او

اوّلیّۀ

مؤمنان

نفر

می

محاکمۀ

از

خود

خیالی

قصۀ

ذکر

ضمن

در

و

ندارند

اطّلاعی

باب

‌ّ

سن

یا

و

تولّد

از

الصّفاء

روضة

و

التّواریخ

ناسخ

‌‌.

باشد

ولیعهد

مجلس

در

باب

،‌

زمان

آن

در

را

او

باب

زبان

به

التّواریخ

ناسخ

35‌

ساله

را

او

بحث

همان

در

الصّفاء

روضة

و

٤٠‌

می

قلمداد

ساله

‌ .

کند

6

‌‌

د

باب

البتّه

ولیعهد

مجلس

در

محاکمۀ

زمان

ر

٢٩‌

بدین

را

باب

زندگی

التّواریخ

ناسخ

‌‌.

است

بوده

ساله

می

توضیح

ترتیب

می

بوشهر

به

شیراز

از

وی

که

دهد

می

اقامت

آنجا

در

و

رفته

کربلا

به

آنگاه

و

رود

سال

دو

از

پس

‌‌.

نماید

می

وفات

شیخیّه

رهبر

رشتی

کاظم

سیّد

کربلا

در

اقامت

در

باب

و

کند

بمدّت

کوفه

مسجد

4٠‌

می

اعتکاف

روز

آنگاه

و

کند

می

ادّعا

می

جدید

احکام

و

است

موعود

مهدی

و

قائم

که

کند

می

نسخ

را

اسلام

احکام

و

آورد

می

عده

و

و

نماید

سال

که

دهد

‌ ‌

بعد

می

مکّه

به

آن

از

و

رود

جا

می

شورش

یعنی

خروج

می

مکّه

به

بعد

سال

چون

و

کند

نمی

زیادی

طرفداران

و

رود

شورش

از

یابد

می

صرفنظر

بازمی

ایران

به

و

کند

می

فرستاده

شیراز

به

و

شده

دستگیر

آنجا

و

رفته

بوشهر

به

اوّل

و

گردد

.شود

7

‌‌

‌‌

نمی

ذکر

را

حوادث

آن

سال

هرگز

رویدادها

این

بیان

در

الّتواریخ

ناسخ

اطّلاعی

هیچگونه

وی

که

است

این

هم

آن

علّت

و

کند

هرچ

و

ندارد

موارد

این

در

نوشته

با

سپهر

اگر

‌‌.

است

اشتباه

است

نوشته

ه

می

آشنائی

‌ّ

حدّاقل

باب

های

داشت

تا

ح

این

اشتباه

د

کرد

نمی

نوشته

در

را

خود

زندگی

تاریخ

جزئیّات

باب

خود

که

چرا

است.

آورده

قلم

به

هایش

8

‌‌

در

باب

سال

١٨١٩ ‌( ١٢35 ‌

ه

قمری

جری

می

متولّد

شیراز

در

‌ )

تا

و

شود

١5‌

می

بسر

شیراز

در

سالگی

بمدّت

آنگاه

برد

5‌

بوشهر

در

سال

تجارت

به

می

پرداز

می

کربلا

به

یکسال

از

کمتر

بمدّت

سپس

و

د

در

و

رود

٢١‌

یعنی

سالگی

4‌

به

رشتی

کاظم

سیّد

وفات

از

قبل

سال

باز

شیراز

می

می

ازدواج

شیراز

در

و

گردد

فرز

دارای

و

کند

می

احمد

بنام

ندی

می

فوت

خردسالگی

در

که

شود

چند

آنگاه

و

کند

‌ّ

سی

وفات

از

پس

ماه

د

سیّد

وفات

از

پس

که

کاظم

سیّد

شاگردان

با

رشتی

کاظم

اول

بمدّت

4٠‌

اعتکاف

کوفه

مسجد

در

روز

و

کرده

بعد

می

شیراز

به

خویش

موعود

جستجوی

در

می

ملاقات

آیند

شب

در

و

کند

٢٣‌ ‌

می

1844 ‌

مطابق

1260 ‌

هجری

در

می

ابلاغ

را

خود

دعوی

بشرویه

حسین

‌ّ

ملا

به

شیراز

کم

تا

کند

‌ ‌

کم

١8‌

می

ایمان

او

به

سیّد

شاگردان

از

نفر

باب

آنگاه

‌‌.

آورند

پیروان

اوّلیّه

خود

دعوت

ابلاغ

برای

را

اش

می

عراق

و

ایران

سر

تا

سر

به

مدی

و

مکّه

عازم

ماه

چند

از

پس

خود

و

فرستد

نه

می

حوا

در

و

شود

فوریۀ

لی

١٨45 ‌

مارچ

اوائل

در

و

آمده

بوشهر

به

١845 ‌

سال

صفر

یعنی

١٢6١ ‌

باز

شیراز

به

می

‌‌.

گردد