Next Page  8 / 37 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 8 / 37 Previous Page
Page Background

8

یافت

وفات

خان

هم

آقاسی

میرزا

و

بود

باب

به

خان

منوچهر

مجذوبیّت

شاهد

شدید

نگرانی

با

که

شاه

با

باب

تا

کرد

کار

همه

نکند

ملاقت

شود

باب

مسحور

خان

منوچهر

مانند

نیز

شاه

محمد

مبادا

که

و

نتیجه

در

و

بدهد

دست

از

را

قدرتش

آقاسی

میرزا

باب

نمود.

تبعید

آذربایجان

به

را

‌‌‌

نمونۀ چهارم

:‌

التواریخ

ناسخ

نویسنده

ینم

که

داند

باب

پس

بدستور

اصفهان

دوران

از

وی

و

شد

تبعید

ماکو

به

آقاسی

میرزا

حدود

٩‌

گردید.

زندان

و

تبعید

چهریق

به

آنگاه

و

بود

آنجا

در

ماه

‌ ‌

در

تنها

اصفهان

از

پس

باب

که

است

این

سپهر

گمان

ماکو

از

‌ً

اصولا

و

است

برده

بسر

چهریق

و

بی

بکلّی

باب

آئین

در

دوران

آن

اهمّیّت

دوران

آنکه

حال

‌‌.

است

خبر

٩‌

ماکو

ماهۀ

فار

بیان

بویژه

بابی

آئین

محوری

کتابهای

که

بود

آنجا

و

است

بابی

تاریخ

عطف

نقطۀ

قائ

تنها

نه

را

خود

آنجا

در

که

سی

بلکه

م

ا

احکام

و

دانسته

نوین

پیامبر

احکام

و

شریعت

و

کرده

نسخ

را

سلام

نوین

می

دست

به

می

نوشته

دهد

د.دگر

‌‌

نمونۀ پنجم

:‌

هدا

و

سپهر

تأکید

ی

مطلب

این

‌‌.

است

باب

‌ "

"جنون

بر

ت

تعجّب

ت

واقع

در

که

چون

نیست

آمیز

مما

تاریخ

نویسی

فر

را

باب

که

است

آن

خواستار

هدایت

و

سپهر

جلوه

دیوانه

و

‌،

نادان

‌،

بیمایه

دی

دو

هر

سکوت

نیازمند

ادّعائی

چنین

امّا

‌‌.

دهد

ک

‌ّ

خلا

و

باب

نوین

آراء

بارۀ

در

تاب

قیّت

آسمانی

کتابهای

تفسیر

در

او

سخن

سیاست

و

جامعه

و

تمدّن

نیز

و

فلسفه

و

عرفان

‌،

درونی

تناقضهای

با

نویسندگان

این

هم

مورد

این

در

امّا

‌‌.

است

بوده

سخن

می

نشان

خود

دعوی

این

به

هم

خودشان

که

دهند

گفتۀ

به

است

لازم

اوّل

‌‌.

ندارند

باور

گفته

همان

در

که

کنم

اشاره

الصّفاء

روضة

نویسندۀ

بعنوان

را

باب

شد

نقل

‌ً

قبلا

که

ای

می

توصیف

‌"

مصروع

کذّاب

"باب

می

استفاده

مصروع

واژۀ

از

باب

جنون

اثبات

برای

هدایت

اینجا

در

‌‌.

کند

او

آنکه

یعنی

کند

می

قلمداد

صرع

به

مبتلا

را

می

هدایت

گفتۀ

این

روانکاوی

‌‌.

نماید

توان

روشنی

بسیار

د

به

متّهم

را

باب

هیچکس

‌‌.

باشد

بخش

این

و

است

ننموده

صرع

بیماری

می

چنین

که

است

الصفاء

روضه

نویسنده

هدایت

تنها

آ

موضوع

این

سبب

‌‌.

گوید

که

است

ن

می

او

‌ ‌

که داند

دارد

دشمنان

کار

از

اسلام

پیامبر

پیامبر

دشمنان

‌.

کند

می

تقلید

مجنون

را

او

نامیدند

‌‌

و

یک

دلیل

جنون

این

‌ ‌

را

هم

قلمداد

وی

بودن

مصروع

. کردند

‌‌

که

شد

باعث

وحی

دریافت

زمان

در

محمّد

بدنی

دگرگونیهای

توصیف

برخی

به

مبتلا

را

او

را

وحی

و

دانستند

صرع

همان

صرع

بیماری

پنداشتند

دیوانه

را

وی

و

خواندند

قرآن

خود

بقول

‌‌.

،‌

اعر

"‌

را

محمّد

اب

‌"

مجنون

می

خواندند

ای

یا

قالوا

و

‌:

یستهزؤن

به

کانوا

الا

رسول

من

یاتیهم

ما

لمجنون...و

انک

الذکر

علیه

نزل

الذی

ها

.‌

حجر

(سوره

6-

11

تو

که

براستی

باشی

می

وحی

مدعی

که

کسی

ای

که

گفتند

می

محمد

به

تمسخر

با

اعراب

که

گوید

می

قران

آیه

این

در

‌)

که

است

نادانان

سنت

این

که

میکند

بیان

قران

آنگاه

و

هستی

مجنون

‌.

نمایند

می

مسخره

را

خدا

رسول

زمانی

هر

در

و

همواره

آیه

است

همینگونه

38‌

شاعری

خاطر

برای

را

خود

خدایان

ما

آیا

گفتند

می

اعراب

که

کند

می

بیان

که

صافات

سوره

در

کنیم؟

رها

مجنون

‌.

مجنون

لشاعر

الهتنا

لتارکوا

ائنا

یقولون

و

صرع

بیماری

از

سخن

هیچکس

باب

‌ّ

حق

در

اگرچه

است

نکرده

می

وی

که

است

آن

گواه

باب

بارۀ

در

هدایت

توسّط

واژه

این

ذکر

امّا

داند

اسلام

دشمنان

جای

در

پا

‌ً

عمدا

او

که

همان

و

گذارده

ی حرفها

می

تکرار

را

آنان

‌ .

کند

‌‌

می

ابتدا

او

‌‌.

دارد

دیگری

روش

سپهر

می

برهنه

سر

"با

آفتاب

مقابل

در

بوشهر

زمان

در

باب

که

گوید

ایستاد

ب

زبان

و

ه

می

خویش

اوراد

ا

چندان

‌ ‌ .

گشاد

علیل

دماغش

که

نهاد

تن

بر

زحمت

ین

گشت."

پریشیده

مغزش

و

16

‌ ‌

امّا

چون

بعد

اندکی

می

بیهوده

سخنش

داند

بگونه

است

می

دیگر

ای

می

و

نویسد

یافت

وفات

کاظم

سیّد

که

وقتی

کربلا

در

اقامت

زمان

در

که

گوید

مسجد

به

عبادت

و

ریاضت

"برای

باب

و

رفت

در

کوفه

٤٠‌

بگشت

استقامت

از

مزاجش

یکباره

و

کرد

اقامت

روز

.

اکنون

‌‌‌"

بخاطر

باب

جنون

٤٠‌

می

قلمداد

کوفه

مسجد

در

او

ریاضت

و

عبادت

روز

نادرست

همگی

هم

سپهر

سخنان

این

امّا

‌.

گردد

بمدّت

هرگز

باب

دیدیم

چنانکه

آنکه

اوّل

‌‌.

است

٤٠‌

نه

و

نکرد

اعتکاف

کوفه

مسجد

در

روز

بلکه

است

دروغ

مطلب

این

تنها

‌ً

اصلا

او

از

و

بوده

شیراز

در

زمان

آن

در

٤‌

می

بسر

شیراز

در

هم

قبل

سال

‌‌.

است

برده

٤٠‌

توسّط

اعتکاف

روز

نخستین

باب

به

مؤمنان

از

گروهی

یعنی

‌‌.

است

شده

انجام

کاظم

سیّد

شاگردان

البته

وصف

در

که

حدیث

دهها

وجود

از

باید

سپهر

غ

و

عجیب

فوائد

اعتکاف

ریب

٤٠‌

سنّی

تفاسیر

و

احادیث

در

روزه

نا

باب

بارۀ

در

آنگاه

و

باشد

باخبر

شده

نوشته

شیعیان

و

جنون

و

پلید

را

کاری

چنین

می

انگیز

‌ .

یابد

‌‌‌

می

دیوانگی

دلیل

بوشهر

گرمای

در

خواندن

دعا

که

است

جالب

آسیبی

او

به

آتش

در

ابراهیم

افتادن

قرآن

بگفتۀ

ولی

شود

نمی

چ

رساند

می

خود

پیامبر

حفظ

به

هم

آتش

وسط

در

خداوند

که

را

پردازد

مقام

علو

از

که

احادیثی

از

سپهر

همینطور

‌ .

کند

می

غفلت

پردازند

می

دعا

به

طولانی

مدتهای

مکه

آفتاب

در

که

کسانی

روحانی

در

بوشهر

در

باب

که

شایعه

این

ولی

‌‌.

می

خویش

اوراد

به

"زبان

آفتاب

مقابل

طرف

توسّط

هم

‌"

گشاد

توسّط

هم

و

باب

داران

است،

شده

مبالغه

‌ً

شدیدا

وی

دشمنان

‌‌

یکی

چیز

مطلب

این

حقیقت

امّا

‌ ‌ .

او

دیوانگی

اثبات

برای

دیگری

و

مناجات

هنگام

در

باب

عرفان

خلسۀ

و

جذب

اثبات

برای

بدین

است

نگفته

سخن

کاری

چنین

از

شیراز

در

باب

اقامت

متمادی

سالهای

در

هیچکس

همینکه

‌‌.

است

دیگری

که

معناست