Next Page  29 / 37 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 29 / 37 Previous Page
Page Background

29

نماز

این

‌،

شکیّات

فقه

جمله

از

فقهی

قانون

و

قاعده

هزاران

جعل

با

امّا

است

عشق

میدان

در

مکاشفه

و

روحانی

و

آداب

مشتی

به

یابد.

می

انحطاط

دوزخ

از

هراس

و

وحشت

با

همراه

رسوم

پا

به

علماء

دستگاه

علیه

یکباره

به

است

شده

نوشته

ولیعهد

مجلس

از

پیش

سال

یک

که

فارسی

بیان

کتاب

در

باب

که

اینجاست

از

می

می

مطرود

را

آنان

علم

و

آنان

مشروعیّت

‌ً

اصولا

و

خیزد

و

مثال

عنوان

به

‌.

سازد

می

حرام

را

منبر

به

رفتن

بالا

ی

نماز

و

کند

می

منع

را

جماعت

امام

که

آخوندها

که

است

فرض

این

بر

مبتنی

‌‌

جماعت

نماز

که

اینست

جماعت

نماز

نفی

در

استدلالش

و

کند

می

جماعت

نتی

در

و

است

باخبر

مردم

ایمان

و

قلب

از

خدا

تنها

آنکه

حال

و

نزدیکترند

خدا

به

مؤمنان

دیگر

از

شوند

کس

هیچ

جه

خود

دیانت

در

باب

ترتیب

همین

به

‌.

خداست

به

تقرّب

و

مکالمه

نماز

که

چرا

باشد

نماز

رهبر

که

ندارد

‌ّ

حق

دینی

علوم

اینگونه

ایجاد

می

ممنوع

را

قشری

و

مصنوعی

بگونه

باب

کتابهای

خواندن

به

‌ً

مستقیما

را

بابیان

همۀ

و

کند

می

دعوت

‌ّ

مستقل

ای

یک

ایجاد

و

کند

آخوند

طبقۀ

می

طرد

یکباره

به

خدا

کلام

متخصّص

و

عالم

بعنوان

را

کاهن

و

کشیش

و

‌ .

کند

50

‌‌‌

بخوبی

گفتگو

دو

این

‌‌.

کنم

اشاره

نیز

ولیعهد

مجلس

در

باب

و

علماء

میان

گفتگوی

دو

به

که

بود

خواهد

سودمند

بحث

این

پایان

در

می

آشکار

را

علماء

این

‌"

"علم

راستین

ماهیّت

که

است

مطلبی

اوّل

‌‌.

کند

"نظام

‌:

است

آورده

الصّفاء

روضة

نویسندۀ

گفت

‌...‌

العلماء

نظام

‌‌.

ذات

عین

گفت

باب

‌‌؟

ذات

غیر

یا

هستند

ذات

عین

قدرت

و

بصر

و

سمع

و

علم

آیا

بگوئید

پس

‌...

متعدّد

خدا

پس

گفت

العلماء

شده

یکدیگر

عین

دوشاب

و

سرکه

مثل

چیزند

دو

علم

با

ذات

‌‌.

مرکّب

و

شد

ع

و

ذات

از

مرکّب

اند

‌‌.

هکذا

و

قدرت

و

ذات

از

یا

لم

باشد..."

جهل

که

دارد

‌ّ

ضد

است

ذات

عین

که

علم

است

له

‌ّ

ند

لا

له

‌ّ

ضد

لا

ذات

این

به

علاوه

51

‌‌

نظام

بیسوادی

اینجا

در

او

و

است

کرده

بحث

مورد

این

در

‌ً

مکرّرا

خود

آثار

در

باب

‌‌.

است

یافته

نمایش

حکمت

و

علم

بعنوان

العلماء

محض

وحدت

را

خدا

چون

می

به

مطلب

این

امّا

‌‌.

یکدیگرند

عین

هم

صفات

این

و

هستند

او

ذات

عین

خدا

صفات

که

برآنست

داند

نمی

هیچ

خدا

صفات

از

ما

که

معناست

این

می

نسبت

خدا

به

را

علم

وقتی

یعنی

دانست

نخواهیم

هم

هرگز

و

دانیم

علم

واژۀ

داریم

دهیم

نمی

‌ً

مطلقا

که

مفهومی

برای

را

م

بکار

چیست

دانیم

ی

مثل

هیچیک

که

چرا

است

یکی

همه

خدا

ذات

و

خدا

قدرت

و

خدا

علم

‌‌.

بریم

می

گوناگون

صفات

و

ذات

از

مرکّب

خدا

اینصورت

غیر

در

‌‌.

نیست

آدمیان

ذات

و

قدرت

و

علم

سخن

‌‌.

ندارد

وحدت

و

شود

نظام

بی

العلماء

آنر

نیز

دروغ

گزارش

این

خوانندگان

اما

است

مغلوط

و

هم

بر

و

هم

در

و

معنی

باب

بیسوادی

اثبات

معنای

به

ا

گرفته

‌ .

اند

ذکرش

بحث

این

پایان

برای

امّا

ندارد

وجود

الصّفاء

روضة

و

التّواریخ

ناسخ

گزارش

در

که

است

گفتگوئی

به

مربوط

مثال

دومین

می

ادّعا

باب

‌،

گزارش

این

طبق

بر

‌‌.

است

سودمند

قائم

ظهور

زمان

در

که

کند

٤٠‌

می

مخالفت

او

با

علماء

از

هزار

پس

آنگاه

و

کنند

می

که

علماء

اعتراض

از

می

باب

‌ً

ظاهرا

ندارد

وجود

چیزی

چنین

گویند

اگر

که

گوید

٤٠‌

نباشد

هزار

٤٠‌

از

پس

‌‌.

هست

که

تا

می

‌ً

ظاهرا

باب

ممقانی

مجدّد

اعتراض

اگرچه

امّا

‌‌.

خندیدند

باب

بر

همگی

نویسنده

بگفتۀ

البتّه

و

‌‌.

هست

که

نفر

چند

‌ً

مسلّما

که

گوید

تغ

این

از

ییر

٤٠‌

به

هزار

٤٠‌

می

را

علماء

جهالت

باز

مطلب

این

ولی

است

جعلی

‌ً

مسلّما

نفر

چند

آنگاه

و

نکته

‌‌.

رساند

باب

که

ای

نوشته

در

و

است

کرده

اشاره

بدان

گفتگویش

در

‌ً

مسلّما

صحبت

مباحث

آن

از

درهیچیک

البتّه

کرده

بازگو

آنرا

‌ً

مکرّرا

خود

های

از

٤٠‌

و

هزار

٤٠‌

آن

مانند

و

بوده

عصر

علماء

پیامبری

هر

دشمنان

بزرگترین

‌،

قران

و

تاریخ

طبق

بر

که

است

این

‌)

نیست

و

اند

می

مخالفت

او

علیه

علماء

قائم

ظهور

زمان

در

اسلامی

متعدّد

احادیث

طبق

بر

آن

بر

علاوه

می

را

او

مؤمنان

و

کنند

یک

‌.

کشند

‌ّ

الس

‌ّ

ظل

تحت

الفقهاء

‌ّ

اشر

الزّمان

ذلک

"فقهاء

گوید

می

حدیث

زمان

آن

فقهای

آنکه

یعنی

‌"

تعود

الیهم

و

الفتنة

خرجت

منهم

ماء

می

فتنه

آنها

از

هستند

آسمان

زیر

در

فقهاء

شریرترین

خودشان

به

و

آید

می

باز

هم

ظهور

زمان

در

که

مطلب

این

بر

تأکید

‌‌.

گردد

پست

هستند

بالاترین

که

آنان

قائم

پست

که

آنان

و

ترین

می

بالاترین

هستند

ترین

شوند

هم

‌)

اعلاکم

اسفلکم

و

اسفلکم

اعلاکم

(یجعل

نمی

باقی

اسمی

جز

‌‌

اسلام

از

و

رسمی

جز

قران

از

زمان

آن

در

حدیث

طبق

بر

‌.

است

مفهوم

همان

اجتماعی

و

فلسفی

توصیف

بی

هم

احادیث

گونه

این

از

حتّی

ولیعهد

مجلس

علماء

‌.

است

خالی

هدایت

از

اما

است

عالی

مساجدشان

‌.

ماند

بر

و

بودند

خبر

آن

می

تهمت

باب

به

اساس

شکند.

می

را

سنتها

که

چرا

است

نادان

او

که

زدند

52

‌‌‌

می

پایان

به

فارسی

بیان

کتاب

در

باب

مکرّر

بحث

از

یادی

با

را

گفتار

علماء

اعتراضات

و

پرسشها

به

پاسخ

شکل

بهترین

که

برم

می

تکرار

باب

‌‌.

است

ولیعهد

مجلس

در

حاضر

نزد

معتبر

علوم

همۀ

هدف

که

کند

جهت

همین

به

و

است

الهی

کلام

شناختن

علما

از

که

پیامبر

که

است

قلبش

می

نازل

کلام

آن

خود

کلام

درک

برای

واژگون

اغلب

و

مصنوعی

دانشهای

آن

به

نیازمند

شود

نمی

می

تأکید

باب

حال

عین

در

‌‌ .

حکمت

و

رجال

و

فقه

علم

نه

و

منطق

علم

نه

و

دارد

لازم

نحو

و

صرف

نه

او

‌‌.

باشد

ک

کند

ه

مشروعیّت

امّا

‌‌.

است

کرده

دعوت

نیک

علمای

به

توجّه

به

را

مردم

امام

آن

در

که

است

حدیثی

چند

بخاطر

‌ً

صرفا

علما

مشروعیّت

از

او

توسّط

که

است

الهی

کلام

به

هم

پیامبر

مشروعیّت

و

است

کرده

معرفی

خود

جانشین

را

امام

که

است

پیامبر

کلام

بخاطر

امام

می

نازل

مردم

بر

خدا

شود

‌‌

می

باب

که

علمائی

و

است

جاری

باب

قلب

و

قلم

از

ناپذیر

وقفه

و

دائم

بطور

الهی

کلام

آن

حال

که

گوید

به

آنها

مشروعیّت

٤‌

می

سرچشمه

الهی

کلام

از

تنزّل

درجه

می

کنار

را

الهی

کلام

صحبت

‌،

گیرد

کلام

به

نسبت

داوری

در

و

گذارند

می

سخن

خویش

واژگون

و

اختراعی

علوم

از

الهی

گو

می

ملاک

را

علوم

آن

و

یند

بی

را

الهی

کلام

و

گیرند

می

ربط

در

‌‌.

شمارند

می

آیات

حجیّت

به

توجّه

به

دعوت

باب

ولیعهد

مجلس

می

سؤال

خود

‌"

"علوم

از

تمام

جهالت

و

باغرور

علماء

و

کرد

مجلس

‌‌.

کردند