Next Page  30 / 37 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 30 / 37 Previous Page
Page Background

30

جلوه

و

علما

پوسیدۀ

فرهنگ

از

دردناک

نمایشی

ولیعهد

نف

که

است

باب

بزرگی

از

ای

در

سکوت

یا

و

پرسشها

آن

مشروعیّت

ی

سنّت

و

دانش

جلوۀ

بزرگترین

آن

برابر

است.

مترقّی

نوآور

یک

شکنی

‌‌‌

گذشت

چه

ولیعهد

مجلس

در

علماء

و

باب

میان

گفتگوی

از

‌ً

دقیقا

که

است

دشوار

باب

دشمنان

دروغین

گزارشهای

بخاطر

اگرچه

می

آشکار

گذشته

بررسی

از

امّا

شد

باخبر

در

که

شود

وی

چیست

باب

ادّعای

که

علماء

سؤال

به

پاسخ

در

و

جلسه

به

ورود

ابتدای

دعوی

اثبات

در

باب

‌‌.

است

داشته

پی

در

سخت

اعتراض

و

هیاهو

و

زده

بهم

را

مجلس

مطلب

این

و

کرده

قائمیّت

دعوی

بصراحت

نوشته

در

الهی

کلام

نزول

سرعت

و

آیات

حجیّت

به

خود

او

سخن

علما

ولی

کرده

تأکید

هایش

اجازه

و

کرده

قطع

بلافاصله

را

نداده

خواسته

معجزه

او

از

آنگاه

‌‌.

بپردازد

آیات

نزول

به

او

که

اند

نفی

پیامبر

حقانیت

دلیل

بعنوان

را

معجزه

مشروعیّت

باب

و

اند

و

باب

سخنان

بیمایگی

بر

علماء

اعتراض

به

پاسخ

در

‌‌.

است

گفته

سخن

پیامبر

پیام

و

کتاب

و

آیات

کفایت

از

و

کرده

از

وی

تخطّی

زده

مدینه

و

مکّه

اعراب

قرآن

مورد

در

را

حرفها

همین

عین

که

است

شده

یادآور

باب

عربی

زبان

دستور

قائم

اینکه

از

علماء

‌.

اند

گفته

سخن

باشد

ساله

هزار

موجودی

باید

بیان

به

قائمیّت

از

نوین

تعبیری

کرده

تأکید

باورها

آنگونه

نادرستی

بر

جواب

در

باب

و

اند

آورده

را

امام

ظاهری

غیبت

به

مربوط

داستانهای

و

کرده

قلمداد

پیامبران

و

امامان

روحانی

حقیقت

بعنوان

موعود

قائم

را

خود

و

اهانت

پرسشهای

به

علماء

زمان

این

در

‌.

است

کرده

اعلان

خرافات

مشتی

بی

و

آمیز

می

علم

خود

که

آنچه

مورد

در

ادبانه

دست

دانند

زده

‌ّ

مشروعی

ابتدا

در

باب

و

اند

بی

و

اهانت

با

بیشتر

چه

هر

سؤالات

که

آنگاه

و

کرده

‌ّ

رد

را

پرسشها

آن

ت

شده

همراه

تمسخر

و

ادبی

‌.

است

کرده

ترک

را

مجلس

و

برخاسته

جا

از

پرسشها

شدن

رکیک

با

شیرازی

پیامبر

بالاخره

و

است

برگزیده

را

سکوت

است

علماء

و

برانگیخت

را

علماء

خشم

مجلس

این

در

باب

متانت

و

قدرت

روز

در

عصبانیّت

روی

از

زندان

به

بازگشت

بجای

ولیعهد

و

حکّام

و

علماء

سنّتی

فرهنگ

پوسیدگی

و

انحطاط

و

باب

دعوی

بزرگی

چیز

هر

از

بیش

که

آنچه

‌.

کنند

می

چوبکاری

را

او

بعد

می

نشان

را

قاجار

و

دینی

نوآوری

با

برخوردش

که

فرهنگی

‌.

اوست

زندان

و

باب

شکنجۀ

و

چوبکاری

همین

دهد

و

شکنجه

فکری

به

بود

دعوتی

آنان

جانباز

پیروان

و

بهآءالله

و

باب

دعوت

‌.

خدا

‌ّ

ضد

و

پیشرفت

‌ّ

ضد

‌،

بشر

‌ّ

ضد

است

فرهنگی

باشد

کشتار

و

زندان

مورد

بنیان

از

را

مذهبی

سرکوب

و

استبداد

فرهنگ

خود

خون

و

مظلومیّت

با

آنان

‌ .

ایران

در

مذهبی

و

فکری

بردباری

ظهور

می

و

داده

قرار

سؤال

توجیه

برای

ابزاری

و

ارتجاع

و

سرکوب

فرهنگ

آن

بقایای

از

هردو

الصّفاء

روضة

و

التّواریخ

ناسخ

‌.

دهند

بوده

آن

‌‌.

اند

٦

قاجار

دولت

با

بابیان

نظامی

برخورد

‌.

نظامی

برخورد

چند

توصیف

به

بهائی

آئین

بارۀ

در

التّواریخ

ناسخ

صفحات

بیشترین

میان

می

دولت

و

بابیان

‌.

پردازد

صفحات

این

می

دروغ

و

فریب

به

کتاب

بخشهای

دیگر

از

کمتر

دریچه

از

را

چیز

همه

حال

این

با

امّا

پردازد

می

واژگون

بابی

‌ّ

ضد

ای

در

‌.

کند

می

که

کسانی

بعنوان

آنان

بابیان

از

سازی

دگر

این

بگیرند

بدست

را

حکومت

زور

با

و

براندازند

میان

از

را

قاجاریه

سلسلۀ

خواهند

گ

می

قلمداد

می

نمایش

دعوی

این

پرتو

در

همگی

نیریز

و

زنجان

و

طبرسی

وقایع

و

ردند

یابند.

‌‌‌

می

دست

دروغ

دو

به

التّواریخ

ناسخ

مورد

این

در

جمله

آنکه

اوّل

‌.

زند

می

نسبت

باب

به

دروغ

به

را

ای

از

باب

‌ً

ظاهرا

آن

در

که

دهد

می

درخواست

بابیان

و

رفته

تهران

بطرف

که

کند

١٢

بک

را

ترک

هزار

‌.

شند

53

‌‌

جمله

از

‌،

دیگر

دروغ

چند

بهمراه

را

سخن

این

البتّه

از

بعد

شدن

زنده

وعدۀ

را

یارانش

حسین

‌ّ

ملا

اینکه

٤٠‌

می

قیامت

فردای

در

بهشت

به

رفتن

و

روز

می

بیان

‌ ،

داد

‌ً

قبلا

که

کند

التّو

ناسخ

و

است

نگفته

سخنی

چنین

‌ً

مطلقا

باب

البتّه

‌.

گرفت

قرار

بحث

مورد

دعاوی

آن

نادرستی

می

دلش

که

چه

هر

اریخ

خواهد

می

جعل

می

نسبت

باب

به

و

کند

می

که

چرا

ندارد

هم

ترسی

خود

دروغگویی

از

و

دهد

کجا

که

خواست

نخواهد

مأخذ

او

از

کسی

داند

از

اینکه

البتّه

‌ .

است

شده

نوشته

کتابی

چه

در

و

لوح

چه

در

سخن

این

و

است

گفته

چنین

باب

١٢‌

می

سخن

ترک

هزار

گوید

ا

منظورش

دهد.

نشان

بودند

ترک

که

قاجاریه

سلسلۀ

یعنی

شاه

طرفدار

را

خود

باب

از

بدگوئی

در

که

است

ین

نوشته

در

بلکه

است

نگفته

چنین

باب

تنها

نه

امّا

آنکه

دوّم

‌.

است

کرده

حرام

بابی

‌"

"افراد

بر

‌ًّ

اقلا

را

جهاد

نوع

هر

همواره

او

های

پ

و

بابی

دیانت

دورۀ

پایان

از

پس

‌ً

صرفا

را

جهاد

می

مقرّر

الله

یظهره

من

یا

بیان

موعود

ظهور

از

س

دارد.

‌54

تا

دیگر

عبارت

به

نوشتن

از

قبل

مدّتها

البتّه

‌‌.

بست

عمل

به

نباید

را

جهادی

حکم

هیچگونه

است

بابی

دین

دوران

و

است

نیامده

جدید

دین

که

زمانی

می

بیان

جهاد

بحث

در

خویش

عدلیّۀ

فروع

کتاب

در

باب

هم

فارسی

بیان

‌ ‌

کند

احکام

همۀ

که

شمشیر

جهاد

و

خورشید

که

زمانی

در

می

منتفی

کند

طلوع

مغرب

از

من

الشمس

تطلع

حتی

اوزارها

الحرب

یضع

لن

و

اوزارها

الحرب

یضع

ان

الی

تغمد

(لا

گردند

المغرب).

55

می

تأکید

السّبعه

دلائل

خود

کتاب

در

آنگاه

"مثلا

‌:

است

کرده

طلوع

مغرب

از

خورشید

وی

ظهور

با

که

کند

شمس

طلوع

از

است

حقیقت

شمس

طلوع

مراد

بلکه

‌.

بشود

باید

می

قبل

ظهورات

در

بود

می

شمس

این

اگر

است

مراد

شمس

این

نه

مغرب

از

غروب

الیه

منتهی

که

شده

‌)

(فارس

فاء

ارض

از

آن

طلوع

حال

و

شد

مکه

در

حقیقت

شمس

طلوع

که

کن

نظر

‌.

خود

غروب

محل

ظا

آنطوریکه

نه

مراد

اینست

‌.

باشد

اول

شود."

می

فهمیده

هر

56

‌‌‌

می

سخن

مردم

زبان

به

غدّار

و

شمشیرکش

قائمی

از

مردم

انتظار

بخاطر

بابی

آئین

اینکه

رغم

به

دیگر

عبارت

به

نتیجه

در

و

گوید

می

منتفی

را

خشونت

و

جهاد

حکم

همواره

واقعیت

در

امّا

کند

نمی

لغو

را

شمشیر

حکم

رسما

این

مورد

در

باب

بینی

جهان

‌.

سازد