Next Page  210 / 256 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 210 / 256 Previous Page
Page Background

نقره داغ

مهرویه مغزی

210

احترام بسياراز سرالله حرف مى زد، و اراده الهى هم بر اين قرارگرفته بود كه همه به سرالله

بهمان اندازه كه خدا بايشان احترام مى گذارد، احترام بگذارند.

از نظر خدا سرالله تصويرِزيبا و سحرآميزى بودند كه خدا از انسان كشيد و در آن روح دميد،

ایشان نقشی از زيبایى و نور خداوند بودند، نقشی كه هيچ كس جز خدا نمى توانست آن را

بكشد،

ایشان تصویرِ پدر بزرگ بسيار مهربانى بودند كه همه آرزوى داشتنش را مى كردند،

ایشان تصويرِ عاشقى بودند كه همه معشوقان آرزوى داشتنش را مى كردند،

ایشان تصوير ِمعشوقى بودند تمام عاشقان عشقش را در سر مى پروراندند،

ایشان تصويرِ رفيق راهى بودند كه همه مسافران آرزوى داشتنش را مى كردند،

ایشان تصويرِ دوستى بودند كه تمام بى رفيقان آرزوى داشتنش را مى كردند،

ایشان تصويرِ محرمِ رازى بودند كه تمام رازدارها آرزوى داشتنش را مى كردند،

ایشان تصويرِدستى بودند كه تمام بينوايان آرزوى گرفتنش را مى كردند،

ایشان تصويرِامُيدى بودند كه تمام نااميدان آرزوى داشتننش رامى كردند،

ایشان تصوير حكمتى بودند كه حكمتش هنوز درپشت پرده پنهان بود،

ایشان تصوير قلبى بودند كه سپرِ بلاى قلب انسانها شده بود،

ایشان تصويرشريك غمى بودند كه سهمِ دردش از صاحبِ درد بسيار افزونتر بود،

ایشان تصويرِكبريتِ أحمرى بودند كه با آنكه ناياب بود ولى براى روشنایى بخشيدن هميشه

حاضر بود،

ایشان تصويرِ سيمرغى بودند كه به انسان نويد سيمرغ شدن مى داد،

ایشان تصويرِ صوت و صدائى بودند، كه بر روى بندگان خدا بلند نمى شد، مگر آنكه بخواهد

حق پايمال شده اى را از ظالمی بگيرد،

و ایشان تصويرِ شمعِ روشنى درساحل نجات بودند، شمع روشنى كه در درياهاى طوفانى به

سرنشينان كشتى هاىِ گمشده چشمك مى زد و اميد مى داد كه ساحلِ نجات نزديك است.

اين بود نقش و تصويرى كه خدا از انسان كامل در عالم امكان كشيد تا پيامبرانش آن را

كپى كنند و يا آئینه قلوب را طورى پاك كنند، كه عكس آن تصوير بطور كامل در آنها