Next Page  218 / 256 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 218 / 256 Previous Page
Page Background

نقره داغ

مهرویه مغزی

218

شيرم مى نوشم و درسحرگاه روز بعد آن را دوباره به دنيا پس مى دهم، هنگامى كه بندگانم

به خواب مى روند خورشيدها، ماه ها و ستارگان را مى بلعم و روز بعد آنها را از رحم رحمتم

دوباره به دنيا پس مى دهم، تا روز از نو، روزی از نو، روزها روشنتر و شبها هم اسرارآميزتر

شوند، و در هر آن هم نفس خود را در آنها مى دمم. شبها كه جسم وفكر انسانها سد راهم

نيستند و همه در خوابند، ارواح انسانها را در آب حيات غسل مى دهم تا پاك شوند، و

گناهانشان را از چشم دشمنانشان مى پوشانم. در شب هاى تاريك، كه شيطان ارواح را شكار

مى كند، ارواح را با عباى خود مى پوشانم تا از چشم شيطان محفوظ باشند.

اين كار، کارِخدا در شب و روز بود، و كارِ انسان هم این بود که از خدا اطاعت کند، اطاعتى

كه از عشق باشد و نه از ترس!

خدا تامل كرد و به ياد آورد كه هنوز يك ديدار به حوا بدهكار است.

چون طبق قوانين خدا:

- انسان چون فراموشكاراست بايد خدا درس هايش را براى او مرتبا تكراركند.

١

- انسان دراين عالم سه بار به زيارت پيامبران الهى مى رود، يا سه بار خواب پيامبران را مى

٢

بيند و يا سه بار به زيارت اماكن مقدسه مى رود.

- خدا چهار بار به طوررسمى از انسان ديدار مى كند.

٣

پس با اين حساب خدا يك ديداربه حوا بدهكار بود. چون در لحظه تولد حوا از رحم مادر از

حوا دیدار کرد، به ديدن حوا در زير درخت سدرةالمنتهى رفت تا او را خلق جديد كند، و

يك بار هم به اصرار خود حوا، خود را به اونشان داد تا جواب سئوالاتش را بدهد.

هر چند خدا حساب پس نمى دهد، ولی از آنجا كه حوا را بسيار دوست مى داشت، نمى

خواست او را از خود طرد كند. خدا مى خواست اسرار و رازِ نور را براى حوا بگويد تا حوا

هم راز نور رابراى فرزندانش بازگو كند. از طرفى هم مى خواست در یک زمان مناسب جوانه

كوچكى از كناره نهال وجود حوا جدا كند و در كرات ديگر بكارد و انسان را در كرات

ديگر خلق كند.

اين بار خدا خود را در پشت پرده های عزت و جلال پنهان نکرد، و درعوض خاطرات