Next Page  247 / 256 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 247 / 256 Previous Page
Page Background

نقره داغ

مهرویه مغزی

247

پرسيد: از امتحان خدا و سرالله نترسیدی، از امتحان آدم مى ترسى؟

جواب داد: امتحانى كه مقدسين از انسان مى كنند بسيار آسانتر از امتحانى است كه انسان

از انسان مى كند. درامتحان اولى شانس بخشیده شدن بسيار است، ولى در دومى قبل از اينكه

نتيجه امتحانت را بدهند سرت را مى زنند. بهمين خاطر انسانها هم نبايد يكدیگر را به امتحان

بياندازند. از طرفى من اجازه گرفتم كه از زبان خدا و سرالله حرف بزنم.

پرسيد: از كجا اين اجازه را گرفتى؟

جواب آمد: اين همان رازى است كه خدا در قلب حوا بودیعه گذاشته است و تو، كه از نسلِ

آدم هستى، تا به مقام زن و حوا پى نبرى به آن راز پى نخواهى برد.

ولى حال كه از آدم پرسيدى بگذار ترسم را از امتحان بريزم و از آدم براى تو بگويم.

قصه گو مكثى كرد ، نفس عميقى كشيد و گفت:

حال آدم یک ماهى طلایى است. اودر درياچه هاى عميق نيلگون زندگى مى كند، ولى گاه

بگاه سراز حوضچه هاى كوچك در مى آورد. با آنكه خوابِ حواى بهشتى را در روز روشن

مى بيند و با او زندگى مى كند، ولى هنوز دنبال سايه حواىِ بهشتى مى گردد، با آنكه زيبایى

حوا در كتيبه قلبش كنده شده است هنوز در آبهاى راكد و گِل آلود به دنبال نور و زيبایى

حوا مى گردد.

با تولد آدم؛ ترس در جهان ماده كاهش يافت ولى هنوز كه هنوز است آدم از عشقى كه با

عقل و منافعش در تضاد باشد مى ترسد. با آنكه از عشق آدم به حوا بود كه حوا از تاريكى

درآمد و ترسش از قشون تاريكى ريخت، ولی هنوز كه هنوز است آدم عشق را دامى بردست

و پاهايش مى بيند وعوض آنكه به استقبال عشق رود از عشق مى گريزد، واز ترس عشق به

ترس پناه برده و پنهان مى شود. در حالى كه اگر آدم از عشق نترسد، به عشق وفا كند و با

حوا بماند حوا آدم را در زندگى و مرگ هر دو همراهى خواهد كرد.

حال حوا مى داند كه فرزند اول خدا ودرزندگى و مرگ هم هر دو تنهاست. او مى داند جز

خدا هيچ كس او را درزندگى و مرگ همراهى و مشايعت نخواهد كرد. حوا اين حقيقت به